در طلوع عشق که حضور داشت ؟ آیا همگان نظاره گر این بدیع بی بدیل و این شکوه بی همانند بودند و یا این گوهر الهی در تنهایی زاده شد و یا خود را پنهان ساخت تا زیباتر گردد در هنگام جلوه گری؟
آفتاب بر روی او تابید یا باران او را احساس نمود یا دست خدا او را لمس کرد یا عقل او را بوسید یا....؟
شروع عشق از لحظه ی ازل بود یا پس از آن و یا آنرا وجودی مستقل است از حضرت حق یا جدا از اوست اما هرچه هست عشق حق است و حق عشقست و دمیدن روح حضرتش در انسان را تفسیری جز این نیست چراکه همو اشارت دارد که به انسان نیکی و بدی را الهام نمودیم و عشق جز خوف و رجا و جز آرامش و طغیان نیست و انسان جز عشق نیست و انسان بدون عشق انسان نیست!
باری حرکت از انسانیت به حیوانیت و عکس این موضوع جز رفت و آمد بین عشق و بی عشقی نیست و همین است گوهر انسانیت که انا لالله و انا الیه راجعون.
آنکه در این مسیر بر خلاف جهت خواستار حرکت است در عذاب و رنج است و آنکه در موافقت کوشش کند در آرامش.آرامشی پر رنج و بسی دلچسب که لقد خلقنا الانسان فی کبد.
بدون درد ارزش درمان شناخته نمیشود و درد بی دردی علاجش جز آتش نیست و چه دردی زیباتر از درد عشق.
کلام آخر اینکه آدمی در این مسیر پر نشیب و فراز جز توکل و امید نسخه ای در دست ندارد که مرد را توکل باید...
یا حق